روزهای هفته به آلمانی
فارسی |
آلمانی |
تلفظ |
دوشنبه |
Montag |
مونتَاگ |
سهشنبه |
Dienstag |
دِینْستَاگ |
چهارشنبه |
Mittwoch |
مِیتْوُخ |
پنجشنبه |
Donnerstag |
دُنِرْستَاگ |
جمعه |
Freitag |
فْرَایْتَاگ |
شنبه |
Samstag |
زَامْسْتَاگ |
یکشنبه |
Sonntag |
زُونْتَاگ |
روزهای هفته در زبان آلمانی به ترتیب زیر هستند :
Montag (دوشنبه)
Dienstag (سهشنبه)
Mittwoch (چهارشنبه)
Donnerstag (پنجشنبه)
Freitag (جمعه)
Samstag (شنبه)
Sonntag (یکشنبه)
- حرف تعریف:
در زبان آلمانی برخلاف زبان فارسی برای روز های هفته از حرف تعریف der استفاده میشود، مانند der montag
- جنسیت:
روزهای هفته در زبان آلمانی مذکر هستند.
- جمع:
برای جمع بستن روز های هفته از پسوند e- استفاده میشود. به عنوان مثال die montage به معنی دوشنبه ها است.
- کاربرد:
از روزهای هفته در زبان آلمانی برای بیان تاریخ، قرار ملاقات، برنامههای روزانه و غیره استفاده میشود.
- مثالهایی از کاربرد روزهای هفته در جمله:
- Am Montag gehe ich zur Schule. (روز دوشنبه به مدرسه میروم.)
- ?Hast du am Dienstag Zeit (آیا روز سهشنبه وقت داری؟)
- Wir treffen uns am Mittwochnachmittag. (بعد از ظهر چهارشنبه همدیگر را میبینیم.)
- Am Donnerstag gehe ich einkaufen. (روز پنج شنبه خرید میکنم.)
- Am Freitag ist Wochenende! (جمعه آخر هفته است!)
- Am Wochenende gehe ich gerne wandern. (در آخر هفته دوست دارم پیادهروی کنم.)
- Sonntags schlafe ich gerne lange. (روزهای یکشنبه دوست دارم تا دیروقت بخوابم.)
- نکات اضافی:
- برای بیان تاریخ در زبان آلمانی از ترکیب روز، ماه و سال استفاده میشود.
- روزهای هفته در زبان آلمانی میتوانندن به عنوان صفت نیز استفاده شوند.
اصطلاحات کاربردی درباره روزهای هفته به آلمانی:
علاوه بر نامهای ساده روزهای هفته، در زبان آلمانی اصطلاحات و عبارات متعددی نیز برای اشاره به روزها یا بازههای زمانی مرتبط با آنها وجود دارد. در اینجا به برخی از اصطلاحات کاربردی روزهای هفته به آلمانی میپردازیم:
1. اصطلاحات مربوط به روزهای خاص:
- am Wochenende: در آخر هفته (شامل شنبه و یکشنبه)
- unter der Woche: در طول هفته (روزهای کاری از دوشنبه تا جمعه)
- nächste Woche: هفته آینده
- letzte Woche: هفته گذشته
- übernächste Woche: دو هفته بعد
- vorletzte Woche: دو هفته قبل
- anfangs Woche: اوایل هفته
- mitte der Woche: اواسط هفته
- ende der Woche: اواخر هفته
- heute: امروز
- morgen: فردا
- übermorgen: پس فردا
- gestern: دیروز
- vorgestern: پریروز
2. اصطلاحات مربوط به بازههای زمانی:
- wochentags: روزهای کاری (از دوشنبه تا جمعه)
- wochenends: آخر هفته (شامل شنبه و یکشنبه)
- montags bis freitags: از دوشنبه تا جمعه
- samstags und sonntags: شنبهها و یکشنبهها
- am Tag: در طول روز
- abends: عصر
- morgens: صبح
- nachmittags: بعد از ظهر
- vormittags: قبل از ظهر
- am frühen Morgen: صبح زود
- am späten Abend: شب دیر وقت
3. اصطلاحات مربوط به رویدادهای هفتگی:
- Wochenendetrip: سفر آخر هفته
- Wochenendplanung: برنامهریزی برای آخر هفته
- Wochenendbesuch: بازدید آخر هفته
- Wochenendjob: شغل آخر هفته
- Wochenendstress: استرس آخر هفته
- Wochenendfaulenzen: تنبلی آخر هفته
- Wochenendparty: مهمانی آخر هفته
4. سایر اصطلاحات:
- am Stück: به طور مداوم (بدون وقفه)
- alle zwei Wochen: هر دو هفته یک بار
- alle drei Tage: هر سه روز یک بار
- einmal die Woche: یک بار در هفته
- zweimal die Woche: دو بار در هفته
- mehrmals die Woche: چند بار در هفته
مثالهایی از کاربرد این اصطلاحات در جمله:
- Ich fahre am Wochenende in die Berge. (من آخر هفته به کوه میروم.)
- Unter der Woche arbeite ich von 8 bis 17 Uhr. (در طول هفته از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر کار میکنم.)
- Nächste Woche habe ich Urlaub. (هفته آینده مرخصی دارم.)
- Hast du heute Abend Zeit? (امشب وقت داری؟)
- Der Zug fährt montags bis freitags alle 30 Minuten. (قطار از دوشنبه تا جمعه هر 30 دقیقه یک بار حرکت میکند.)
- Wir machen am Wochenende einen Wochenendausflug. (ما آخر هفته یک سفر کوتاه میکنیم.)
- Ich gehe samstags gerne joggen. (شنبهها دوست دارم بدوم.)
- Nachmittags gehe ich oft in den Park. (بعد از ظهرها اغلب به پارک میروم.)
- Am frühen Morgen trinke ich gerne Kaffee. (صبح زود دوست دارم قهوه بنوشم.)
- Am späten Abend schaue ich gerne fern. (شب دیر وقت دوست دارم تلویزیون تماشا کنم.)
- Wir haben jeden Freitag eine Wochenendplanung. (هر جمعه برای آخر هفته برنامهریزی میکنیم.)
- Wochenendstress kenne ich leider nur zu gut. (متأسفانه استرس آخر هفته را به خوبی میشناسم.)
- Ich genieße es, am Wochenende faul zu sein. (از تنبلی در آخر هفته لذت میبرم.)
- Wir machen am Wochenende oft eine Wochenendparty. (ما اغلب آخر هفتهها مهمانی میگیریم.)
- Ich habe diese Woche viel gelernt. (این هفته چیزهای زیادی یاد گرفتم.)
- Alle zwei Wochen gehe ich zum Friseur. (هر دو هفته یک بار به آرایشگاه میروم.)
- Einmal die Woche gehe ich einkaufen. (یک بار در هفته خرید میکنم.)
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد