دویچ سنتر

روزهای هفته به آلمانی

نویسنده: ali-nabizadeh
11 می 2024
0
آموزش روزهای هفته به آلمانی

فارسی

آلمانی

تلفظ

دوشنبه

Montag

مونتَاگ

سه‌شنبه

Dienstag

دِینْستَاگ

چهارشنبه

Mittwoch

مِیتْوُخ

پنج‌شنبه

Donnerstag

دُنِرْستَاگ

جمعه

Freitag

فْرَایْتَاگ

شنبه

Samstag

زَامْسْتَاگ

یکشنبه

Sonntag

زُونْتَاگ

روزهای هفته در زبان آلمانی به ترتیب زیر هستند :

Montag (دوشنبه)

Dienstag (سه‌شنبه)

Mittwoch (چهارشنبه)

Donnerstag (پنج‌شنبه)

Freitag (جمعه)

Samstag (شنبه)

Sonntag (یکشنبه)

  1. حرف تعریف:

در زبان آلمانی برخلاف زبان فارسی برای روز های هفته از حرف تعریف der استفاده می‌شود، مانند der montag

  1. جنسیت:

روزهای هفته در زبان آلمانی مذکر هستند.

  1. جمع:

برای جمع بستن روز های هفته از پسوند e-  استفاده می‌شود. به عنوان مثال die montage به معنی دوشنبه ها است.  

  1. کاربرد:

از روزهای هفته در زبان آلمانی برای بیان تاریخ، قرار ملاقات، برنامه‌های روزانه و غیره استفاده می‌شود.

  1. مثال‌هایی از کاربرد روزهای هفته در جمله:
  • Am Montag gehe ich zur Schule. (روز دوشنبه به مدرسه می‌روم.)
  • ?Hast du am Dienstag Zeit (آیا روز سه‌شنبه وقت داری؟)
  • Wir treffen uns am Mittwochnachmittag. (بعد از ظهر چهارشنبه همدیگر را می‌بینیم.)
  • Am Donnerstag gehe ich einkaufen. (روز پنج شنبه خرید می‌کنم.)
  • Am Freitag ist Wochenende! (جمعه آخر هفته است!)
  • Am Wochenende gehe ich gerne wandern. (در آخر هفته دوست دارم پیاده‌روی کنم.)
  • Sonntags schlafe ich gerne lange. (روزهای یکشنبه دوست دارم تا دیروقت بخوابم.)
  1. نکات اضافی:
  • برای بیان تاریخ در زبان آلمانی از ترکیب روز، ماه و سال استفاده می‌شود. 
  • روزهای هفته در زبان آلمانی می‌توانندن به عنوان صفت نیز استفاده شوند.

اصطلاحات کاربردی درباره روزهای هفته به آلمانی:

علاوه بر نام‌های ساده روزهای هفته، در زبان آلمانی اصطلاحات و عبارات متعددی نیز برای اشاره به روزها یا بازه‌های زمانی مرتبط با آنها وجود دارد. در اینجا به برخی از اصطلاحات کاربردی روزهای هفته به آلمانی می‌پردازیم:

1. اصطلاحات مربوط به روزهای خاص:

  • am Wochenende: در آخر هفته (شامل شنبه و یکشنبه)
  • unter der Woche: در طول هفته (روزهای کاری از دوشنبه تا جمعه)
  • nächste Woche: هفته آینده
  • letzte Woche: هفته گذشته
  • übernächste Woche: دو هفته بعد
  • vorletzte Woche: دو هفته قبل
  • anfangs Woche: اوایل هفته
  • mitte der Woche: اواسط هفته
  • ende der Woche: اواخر هفته
  • heute: امروز
  • morgen: فردا
  • übermorgen: پس فردا
  • gestern: دیروز
  • vorgestern: پریروز

2. اصطلاحات مربوط به بازه‌های زمانی:

  • wochentags: روزهای کاری (از دوشنبه تا جمعه)
  • wochenends: آخر هفته (شامل شنبه و یکشنبه)
  • montags bis freitags: از دوشنبه تا جمعه
  • samstags und sonntags: شنبه‌ها و یکشنبه‌ها
  • am Tag: در طول روز
  • abends: عصر
  • morgens: صبح
  • nachmittags: بعد از ظهر
  • vormittags: قبل از ظهر
  • am frühen Morgen: صبح زود
  • am späten Abend: شب دیر وقت

3. اصطلاحات مربوط به رویدادهای هفتگی:

  • Wochenendetrip: سفر آخر هفته
  • Wochenendplanung: برنامه‌ریزی برای آخر هفته
  • Wochenendbesuch: بازدید آخر هفته
  • Wochenendjob: شغل آخر هفته
  • Wochenendstress: استرس آخر هفته
  • Wochenendfaulenzen: تنبلی آخر هفته
  • Wochenendparty: مهمانی آخر هفته

4. سایر اصطلاحات:

  • am Stück: به طور مداوم (بدون وقفه)
  • alle zwei Wochen: هر دو هفته یک بار
  • alle drei Tage: هر سه روز یک بار
  • einmal die Woche: یک بار در هفته
  • zweimal die Woche: دو بار در هفته
  • mehrmals die Woche: چند بار در هفته

مثال‌هایی از کاربرد این اصطلاحات در جمله:

  • Ich fahre am Wochenende in die Berge. (من آخر هفته به کوه می‌روم.)
  • Unter der Woche arbeite ich von 8 bis 17 Uhr. (در طول هفته از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر کار می‌کنم.)
  • Nächste Woche habe ich Urlaub. (هفته آینده مرخصی دارم.)
  • Hast du heute Abend Zeit? (امشب وقت داری؟)
  • Der Zug fährt montags bis freitags alle 30 Minuten. (قطار از دوشنبه تا جمعه هر 30 دقیقه یک بار حرکت می‌کند.)
  • Wir machen am Wochenende einen Wochenendausflug. (ما آخر هفته یک سفر کوتاه می‌کنیم.)
  • Ich gehe samstags gerne joggen. (شنبه‌ها دوست دارم بدوم.)
  • Nachmittags gehe ich oft in den Park. (بعد از ظهرها اغلب به پارک می‌روم.)
  • Am frühen Morgen trinke ich gerne Kaffee. (صبح زود دوست دارم قهوه بنوشم.)
  • Am späten Abend schaue ich gerne fern. (شب دیر وقت دوست دارم تلویزیون تماشا کنم.)
  • Wir haben jeden Freitag eine Wochenendplanung. (هر جمعه برای آخر هفته برنامه‌ریزی می‌کنیم.)
  • Wochenendstress kenne ich leider nur zu gut. (متأسفانه استرس آخر هفته را به خوبی می‌شناسم.)
  • Ich genieße es, am Wochenende faul zu sein. (از تنبلی در آخر هفته لذت می‌برم.)
  • Wir machen am Wochenende oft eine Wochenendparty. (ما اغلب آخر هفته‌ها مهمانی می‌گیریم.)
  • Ich habe diese Woche viel gelernt. (این هفته چیزهای زیادی یاد گرفتم.)
  • Alle zwei Wochen gehe ich zum Friseur. (هر دو هفته یک بار به آرایشگاه می‌روم.)
  • Einmal die Woche gehe ich einkaufen. (یک بار در هفته خرید می‌کنم.)

 

دیدگاه ها

Comments

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد

شاید دوست داشته باشید

مقالاتی که سایر بازدیدکنندگان توصیه کرده اند